هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق به معشوق و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از عشق و ارادت خود به معشوق می‌گوید و از ناامیدی‌ها و رنج‌های عشق شکوه می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند می‌نوشی و صوفی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی اشارات به می‌نوشی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۸

خوشتر ز آستان تو ما را مقام نیست
کوی تو کم ز روضهٔ دارالسلام نیست

گفتم که خاک راه توام ملتفت نشد
بیچاره من که اینقدرم احترام نیست

گفتم بیا که از غم لعل تو سوختم
گفت این طمع به غیر تمنای خام نیست

آیینهٔ وجود که زنگار غم گرفت
ساقی صفاش جز به می لعل فام نیست

می ده که محتسب نکند منع شرب ما
آری به بزم ساقی ما می حرام نیست

صوفی که منع باده صافی همی کند
او را خبر ز لذت شرب مدام نیست

کردم به سرو نسبت قدش به غمزه گفت
ای بی بصر خموش که او را خرام نیست

اندوه یار و درد فراق و غم دیار
آخر ببین که بر دل ما زین کدام نیست

هستند بندگان و غلامان تو را بسی
یک بندهٔ مطیع چو ابن حسام نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.