هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به بیان احساسات عاشقانه و شوریدگی خود در رابطه با معشوق میپردازد. او از زلفهای پریشان، ابروی کج، و لبان شیرین معشوق یاد میکند و به روزهای خوش گذشته که در کنار معشوق سپری کرده است، حسرت میخورد. همچنین، از لحظات شاد و مستی در حضور ساقی و نوشیدن شراب زلال سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامناسب باشد. همچنین، اشارهای به مصرف شراب وجود دارد که نیاز به درک و بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۳۰
دوش با زلفت به هم شوریده حالی داشتیم
در سر از سودای ابرویت خیالی داشتم
خط ابروی کجت در چشم من پیوسته بود
راست گویی در نظر شکل هلالی داشتم
گرچه با یاد دهانت عیش بر ما تنگ بود
هر دم از شوق لبت شیرین مقالی داشتم
چند روزی پای بند کلبه ی آب و گلم
من که همچون طایران سدره بالی داشتم
خرّما آن روز کان خورشید بر من تافتی
حبّذا آن شب که با آن مه وصالی داشتم
ای خوشا وقتی که ساقی وقت من خوش داشتی
وز کف او چون می کوثر زلالی داشتم
یاد باد آن روزگار خوش که چون ابن حسام
گاه گاهی بر سر کویت مجالی داشتم
در سر از سودای ابرویت خیالی داشتم
خط ابروی کجت در چشم من پیوسته بود
راست گویی در نظر شکل هلالی داشتم
گرچه با یاد دهانت عیش بر ما تنگ بود
هر دم از شوق لبت شیرین مقالی داشتم
چند روزی پای بند کلبه ی آب و گلم
من که همچون طایران سدره بالی داشتم
خرّما آن روز کان خورشید بر من تافتی
حبّذا آن شب که با آن مه وصالی داشتم
ای خوشا وقتی که ساقی وقت من خوش داشتی
وز کف او چون می کوثر زلالی داشتم
یاد باد آن روزگار خوش که چون ابن حسام
گاه گاهی بر سر کویت مجالی داشتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.