۲۹۴ بار خوانده شده

بخش ۱۴۱ - تتمه سخن

چون یکی لحظه گفت و گو کردند
هر فتوحی که بود آوردند

شیخ مالید دست و پیش نشست
برد اول به نان و حلوا دست

پاره ای خورد و پاره ای بگذاشت
پاره ای بخش غایبان برداشت

نقل و خرما به دست خود سره کرد
نامزد از برای شبچره کرد

بهر اهل فتوح فاتحه خواند
وز پی فاتحه معارف راند

گاه تفسیر گفت و گاه حدیث
گاه تسویل های دیو خبیث

یک زمان از سخن نیارامید
تا به نقل مشایخ انجامید

گاهی از شیخ خویش راند سخن
گاهی از شیخ شیخ پیر کهن

از کرامات آن دقایق خواند
وز مقامات این حقایق راند

سخنان گفت جمله پخته و نغز
لیک از پوست پی نبرد به مغز

چون تو باشی ز ذوق حال تهی
ذوق و حال کسان چه شرح دهی

خواجه را هیچ نی چه سود فغان
که فلان داشت این و بهمان آن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۴۰ - حکایت بر سبیل تمثیل
گوهر بعدی:بخش ۱۴۲ - حکایت بر سبیل تمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.