هوش مصنوعی: این شعر از ناراحتی و دل‌تنگی شاعر از تغییرات ناگهانی زندگی و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از تلخی‌های زندگی و درماندگی خود در برابر تقدیر می‌نالد و آرزو می‌کند که از این وضعیت رهایی یابد. همچنین، اشاره‌ای به عشق و دل‌بستگی به معشوق دارد که ذهن او را مشغول کرده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاطفی عمیق و نگاه فلسفی به زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۵

وه! که بازم فلک انداخت به غوغای دگر
من به جای دگر افتادم و دل جای دگر

یک دو روز دگر، از لطف به بالین من آی
که من امروز دگر دارم و فردای دگر

غالبا تلخی جان کندن من خواست طبیب
که به جز صبر نفرمود مداوای دگر

پا نهم پیش، که نزدیک تو آیم، لیکن
از تحیر نتوانم که نهم پای دگر

با من آن کرد، بیک بار، تماشای رخت
که مرا یاد نیاید ز تماشای دگر

اگر اینست پریشانی ذرات وجود
کاش! هر ذره شود خاک بصحرای دگر

پیش ازین داشت هلالی سر سودای کسی
دید چون زلف تو، افتاد به سودای دگر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.