هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند خنجر عاشق‌کشی، تیر مژگان، و خاک میدان، ابراز می‌کند که حاضر است به هر قیمتی حتی قربانی شدن، به معشوق برسد. او از هجران و دوری شکایت دارد و آرزو می‌کند که دوباره به وصال معشوق نائل شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی از تصاویر مانند 'خنجر عاشق‌کشی' و 'قتل عاشق' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۲

عید شد، بخرام، تا مدهوش و حیرانت شوم
خنجر عاشق کشی برکش، که قربانت شوم

قتل عاشق را مناسب نیست شمشیر اجل
سوی من بین تا هلاک تیر مژگانت شوم

شد تن خاکی غبار و بر سر راهت نشست
عزم جولان کن! که خیزم، خاک میدانت شوم

جلوه ای بنما و جولان ده سمند ناز را
تا خراب جلوه و مدهوش جولانت شوم

مدتی شد سرفراز بزم وصلت بوده ام
بعد ازین مگذار تا پامال هجرانت شوم

گوشه چشمی، که دل را جمع سازم اندکی
تا بکی آشفته زلف پریشانت شوم؟

چون هلالی سنگ طفلان می خورم در کوی تو
من سگ کویم، چه حد آنکه مهمانت شوم؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.