هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و هجران سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به دل ویران و غمگین او وارد شود. او از تنهایی، اشک‌ها و انتظارش می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق حتی برای یک شب به خواب پریشان او بیاید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و احساسی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۷۷

چون گویمت که: در دل ویران من درآی
بشکاف سینه من و در جان من درآی

هر شب منم فتاده ز هجران بگوشه ای
آخر شبی بگوشه هجران من درآی

رفتی ببزم عیش رقیبان هزار بار
یک بار هم بکلبه احزان من درآی

گفتم: در آبدیده، چرا در نیامدی؟
ای نور هر دو دیده، بفرمان من درآی

در کنج غم بدیده گریان نشسته ام
ای باغ نو شکفته خندان من، درآی

روزی اگر بلطف نیایی بسوی من
باری، شبی بخواب پریشان من درآی

حیران نشسته ام چون هلالی در انتظار
ای مه، بیا، بدیده حیران من درآی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.