هوش مصنوعی:
این شعر از ناراحتی و خجالت شاعر در برابر غم و عشق سخن میگوید. او احساسات خود را با تصاویری مانند قطره شبنم، دل پر خون، و بار غم عشق مقایسه میکند. همچنین، از نادانی و میل به چیزهای بیهوده در سنین بالا انتقاد میکند و از عقل و خرد دفاع مینماید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاطفی و انتقادی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند میل به خمر و انتقادهای اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۴۹
دل بی طاقتم از روی غمت چون خجل است
راست چون قطره ی شبنم که ز جیحون خجل است
سر تهی کردم از اندیشه ی سودای محال
گر دماغ متهتّک دل پر خون خجل است
سخت عیب است به پیرانه سرش میل به خمر
در گذشته سخنی نیست ز اکنون خجل است
چون وحوش از چه سبب میل به صحرا دارد
گر ز ارباب خرد خاطر مجنون خجل است
عقل من گر خجل از عقل فرومایه شود
ماورا از پی بی شرمی مادون خجل است
چون کشد بار غم عشق نزاری نزار
عشق باری ست که از حملش گردون خجل است
راست چون قطره ی شبنم که ز جیحون خجل است
سر تهی کردم از اندیشه ی سودای محال
گر دماغ متهتّک دل پر خون خجل است
سخت عیب است به پیرانه سرش میل به خمر
در گذشته سخنی نیست ز اکنون خجل است
چون وحوش از چه سبب میل به صحرا دارد
گر ز ارباب خرد خاطر مجنون خجل است
عقل من گر خجل از عقل فرومایه شود
ماورا از پی بی شرمی مادون خجل است
چون کشد بار غم عشق نزاری نزار
عشق باری ست که از حملش گردون خجل است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.