هوش مصنوعی: این متن عرفانی و شاعرانه به موضوع عشق الهی و فاصله گرفتن از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر از جدایی دل و جان از معشوق حقیقی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که رسیدن به معشوق فراتر از توانایی‌های عادی است. او از رهایی از تقلید و رسیدن به مقصدی والاتر صحبت می‌کند و بر اهمیت عشق حقیقی و فداکاری در این راه تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در متن، درک کامل آن را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین برخی از مفاهیم مانند فداکاری و رهایی از تعلقات دنیوی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در این سنین به دست می‌آید.

شمارهٔ ۱۵۰

دل و جانم آنجا که جان و دل است
به جانان که بی جان و دل مشکل است

غلط میکنم چند گویم ز دل
به جانان رسیدن نه کار دل است

ز مبدای فطرت برفته ست حکم
همین است و بس جان به جان مایل است

نه دنیا بمانده ست و نه دین به من
مرا از محبت همین حاصل است

گرفته نشیمن گه جان من
عقابی دلاور ولی بسمل است

نهنگی ست در قلزم آز من
و لیکن چو لنگر دو پا در گل است

بر امید یک قطره از بحر عشق
دو عالم به صد غصه بر ساحل است

ز بن گاه تقلید بربند رخت
که مقصد فراتر از آن منزل است

ندانی به خود هیچ دانا کسی ست
کر بر جمله دانندگان فاضل است

ندانست مستودع از مستقر
هر آن کو درین امتحان داخل است

نزاری ز مردان حق گو سخن
دگر هر چه گویی همه باطل است
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.