۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۳

ابرِ نیسان دیده ی گریان ماست
دوزخ سوزان دل بریان ماست

چون ز درد سینه میگرییم زار
هرکجا دردی‌ست در دیوان ماست

سر ز جایی عاقبت بیرون کند
جنبشی کاندر میان جان ماست

گر مسلمانی‌ست این گر کافری‌ست
قبلهٔ ما هم رخ جانان ماست

عشق اگر نیک است اگر بد عاشقیم
یار اگر خوب است اگر زشت آن ماست

بندهٔ دیوانگان صادقیم
گرچه گردون بندهٔ فرمان ماست

کس نمی‌داند چو ما دیوانگی
کآیت دیوانگی در شأن ماست

ما نزاری نیستیم او کیست هیچ
قطره‌ای از بحر بی‌پایان ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.