۳۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۲

دلی که پیشِ غم از صابری سپر سازد
غذایِ دل مگر از گوشۀ جگر سازد

به رنجِ هجرِ تو در ساختم چو ممکن نیست
که با کسی به مدارا غمِ تو در سازد

دلِ زمانه بسوزد ز سوزِ من چو دلم
نوایِ عشقِ تو با نالۀ سحر سازد

مرا به عشقِ تو تقدیرِ چرخ راه نمود
اگر نه عقل ز پیشِ بلا حذر سازد

ولی چو حکمِ قضایِ سپهر نازل شد
گمان مبر که کسی دافعِ قدر سازد

دلم وصالِ ترا باز اگر اجل برسد
به هر حیل که بود چارۀ دگر سازد

اگر چه کار نزاری زمانه با تو نساخت
امیدوارم آری خدا مگر سازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.