۳۰۰ بار خوانده شده
جماعتی که محبت ز فطرت آوردند
شرابِ شوق به جامِ یگانگی خوردند
عدو مبین که یکیاند جمله در توحید
بدان دلیل که فرمانبرانِ یک مردند
تو نیز سجدهء بت کن به طوع اگر بینی
که اقتدا به کنشت و کلیسیا کردند
ازین گروه کسانی شدند سویِ بهشت
که سایه بر سرِ طوبا به حسن گستردند
به چشمِ خوار مبین جانبِ عزیزانی
که دایگانِ ازلشان به عشق پروردند
مسیحِ دور کمالاند در سلوک چو خضر
نشسته ساکن و در بر و بحر میگردند
امیدِشان نه به درمان و بیمِشان نه به درد
نه کس ز خویش نه خویش از کسی بیازردند
سموم شوق نیفتاد در فسردهدلان
چو سوزِ عشق ندارند خام و دل سردند
نزاریا به تکلّف طریقِ عشق مرو
که طالبانِ بقا سالکان پُر دردند
اگرچه محتملِ کَون و کثرتِ عددند
چو بنگری به حقیقت به ذاتِ او فردند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
شرابِ شوق به جامِ یگانگی خوردند
عدو مبین که یکیاند جمله در توحید
بدان دلیل که فرمانبرانِ یک مردند
تو نیز سجدهء بت کن به طوع اگر بینی
که اقتدا به کنشت و کلیسیا کردند
ازین گروه کسانی شدند سویِ بهشت
که سایه بر سرِ طوبا به حسن گستردند
به چشمِ خوار مبین جانبِ عزیزانی
که دایگانِ ازلشان به عشق پروردند
مسیحِ دور کمالاند در سلوک چو خضر
نشسته ساکن و در بر و بحر میگردند
امیدِشان نه به درمان و بیمِشان نه به درد
نه کس ز خویش نه خویش از کسی بیازردند
سموم شوق نیفتاد در فسردهدلان
چو سوزِ عشق ندارند خام و دل سردند
نزاریا به تکلّف طریقِ عشق مرو
که طالبانِ بقا سالکان پُر دردند
اگرچه محتملِ کَون و کثرتِ عددند
چو بنگری به حقیقت به ذاتِ او فردند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.