هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف عشق و علاقه‌ی شدید خود به معشوق می‌پردازد. او زیبایی معشوق را با آفتاب مقایسه می‌کند و از احساسات آتشین خود سخن می‌گوید. شاعر از جدایی و فراق نیز می‌نالد، اما معتقد است حتی در فراق نیز دری به سوی وصل وجود دارد. متن پر از تصاویر شاعرانه و احساسات عمیق عاشقانه است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۷۹

جمالِ رویِ هم چون آفتابش
شبی گر باز می بینم به خوابش

به شمشیر از منش نتوان جدا کرد
در آغوش ار کشم مستِ خرابش

چه خوش باشد بدان شیرین زبانی
که در شور آورد بر من شرابش

نه آخر زان دهان باشد خوش آید
اگر تلخ است اگر شیرین جوابش

دلم کرده ست دندان بر لبش تیز
به خونِ جانِ خود دارد شتابش

خیالِ قامتش سرویست پیشم
که هست از چشمۀ چشمانم آبش

قرارم نیست بر بی دل ببخشند
که بی دردی نباشد اضطرابش

فراقم هم دری در وصل دارد
زجایی می کشد چندین عذابش

نزاری بس که کانِ جان بکندی
ندیدی رنگ از لعلی مذابش

حسودت بر حماقت می کند حمل
که کوثر می کشد هم چون شرابش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.