هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوع عشق و دردهای آن میپردازد. شاعر از ملامتگران میخواهد خاموش باشند و درک نکردن درد عشق را بیان میکند. او از ذوق می، درد نوشیدن، و پیامهای عاشقانه سخن میگوید و به مخاطب توصیه میکند که اگر نمیداند، سکوت کند. همچنین، اشارهای به عقل و عشق و تضاد بین آنها دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به درد و رنج عشق ممکن است برای گروههای سنی پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۷۱۸
درد عشق است ای ملامت گر خموش
نیست این بحری که بنشیند ز جوش
چاشنی کن گر نداری ذوقِ می
طالب دردی درآ و دُرد نوش
روز و شب جانت به جان می پرورد
بیش از این جرمی ندارد می فروش
ای که می گویی نصیحت کار بند
هرگز او خود در نمی آید به گوش
منزلی باشد که هوش آنجا بود
گو کدام است این نشانم ده به هوش
با که برگویم که زان حضرت به من
هر زمان پیغام می آرد سروش
راست می گفتم وگرنه از کجاست
در جهان افتاده چندینی خروش
هم نمی گویم که مردم گفته اند
سرّ سلطان تا توانی بازپوش
عقل با من گفت کای کوته نظر
بیش از این در کسب بدنامی مکوش
عشق می گوید فضولی می کند
گو نمی دانی زبان ما خموش
گر نزاری را نمی دانی که چیست
داغ او دارد ببین اینک دروش
نیست این بحری که بنشیند ز جوش
چاشنی کن گر نداری ذوقِ می
طالب دردی درآ و دُرد نوش
روز و شب جانت به جان می پرورد
بیش از این جرمی ندارد می فروش
ای که می گویی نصیحت کار بند
هرگز او خود در نمی آید به گوش
منزلی باشد که هوش آنجا بود
گو کدام است این نشانم ده به هوش
با که برگویم که زان حضرت به من
هر زمان پیغام می آرد سروش
راست می گفتم وگرنه از کجاست
در جهان افتاده چندینی خروش
هم نمی گویم که مردم گفته اند
سرّ سلطان تا توانی بازپوش
عقل با من گفت کای کوته نظر
بیش از این در کسب بدنامی مکوش
عشق می گوید فضولی می کند
گو نمی دانی زبان ما خموش
گر نزاری را نمی دانی که چیست
داغ او دارد ببین اینک دروش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.