هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و عشق نافرجام مینالد. او از سوختن دل در آتش فراق، رنجهای جسمی و روحی ناشی از غم، و ناامیدی از آینده سخن میگوید. همچنین، به آرزوی وصال معشوق و تسلیم شدن در برابر ارادهی او اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و احساسات پیچیدهی ناشی از عشق و هجران است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۸۷۲
دلم بر آتش هجران بسوخت آه دلم
گرت دلیست مکن قصدِ بی گناه دلم
تنم شده ست چو کاهی به زیر کوه غمت
که پشت پای زده کوه را چو کاه دلم
به هرزه در غم بیهوده می کشد خود را
نکرده عاقبت کار خود نگاه دلم
معلق است به مویی زمانه را گردن
از آن رسن که فرو می برد به چاه دلم
چو رنگِ زلفِ تو دارد ارادتش بپذیر
که خانه کرد در این آرزو سیاه دلم
گرفت در خم زلفت قرار و نگرفته ست
ازین نکوتر هم پشت و هم پناه دلم
بیا که کارد به مغزم رسید و کار به جان
بپرس اگر نه چنین است هان گواه دلم
نزارتر ز نزاری طمع مدار تنم
شکسته تر ز سر زلف خود مخواه دلم
گرت دلیست مکن قصدِ بی گناه دلم
تنم شده ست چو کاهی به زیر کوه غمت
که پشت پای زده کوه را چو کاه دلم
به هرزه در غم بیهوده می کشد خود را
نکرده عاقبت کار خود نگاه دلم
معلق است به مویی زمانه را گردن
از آن رسن که فرو می برد به چاه دلم
چو رنگِ زلفِ تو دارد ارادتش بپذیر
که خانه کرد در این آرزو سیاه دلم
گرفت در خم زلفت قرار و نگرفته ست
ازین نکوتر هم پشت و هم پناه دلم
بیا که کارد به مغزم رسید و کار به جان
بپرس اگر نه چنین است هان گواه دلم
نزارتر ز نزاری طمع مدار تنم
شکسته تر ز سر زلف خود مخواه دلم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.