۲۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲ - این قطعه در مدح شمس الملّة و الدین شمس الدّین خوارزمی گوید:

ای کریمی که پایۀ قدرت
برتر از اوج چرخ گرانست

بر کریمان تو را همان شرفست
که مرا ارواح را برابدانست

ابر جود تو تا همی گرید
کشت زار امید خندان است

گشت سرما چنان که در بینی
نفس باد همچو سوهانست

شمع گردون ضعیف و اندک نور
بر مثال چراغ دزدانست

روز کوتاه چون من از سرما
زانچه بودست نیم چندانست

در دهانها فسرده آب دهان
از دم سرد همچو یخدانست

استخوانها ز لرزه در تن من
همه طقطق کنان چو دندانست

هرکرا پوستین و پشمینه ست
گردن افراز همچو حمدانست

پیش از این زمهریرموی شکاف
پنبه چون پشم پیش سندانست

دفع سرما اگر چه موی کند
زآنکه دانا و زانکه نادانست

زنخم می لرزد ار چه مرا
هرچه مویست برزنخدانست

آفتابی ز جود بر من تاب
که زسرمام پوست زندانست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳ - ایضاً له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.