۲۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳ - ایضاً له

سپهر مجد و کرم عزّدین یگانة دهر
که دست و کلک ترا باقضا مساوقتست

شدست ماه نو اندر جهان مشارالیه
از آنکه باسم اسب توش مطابقتست

بهرچه رای شریفت اشارتی فرمود
سبیل چرخ در آن طاعت و موافقتست

چنان بیمن تو اضداد آشتی کردند
که خوشدلی و هنر را بهم معانقتست

رهی ملازم این حضرتست از دل و جان
بصورت ارچه از آن درگهش مفارقتست

در آن مهم که بجاه تو استعانت رفت
توقّف تو هم از غایت مخالفتست

رهی برابر آن زن بمزد هم باشد
گرین مراقبت از جانب مصادقتست

وگر بطبع برو عاشقی چه درباید؟
ترا که با سروریشی چنان معاشقتست

یکی سوار ز بهر خدای را بفرست
مرا مگیر که خود قدمت مرافتقست

سوار ظلم بنا حق همه جهان بگرفت
بیک سوار بعدل این همه مضایقتست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲ - این قطعه در مدح شمس الملّة و الدین شمس الدّین خوارزمی گوید:
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.