هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز و مدحی است که در آن شاعر به ستایش شخصی بلندمرتبه، احتمالاً یک حاکم یا فردی با جایگاه اجتماعی بالا، میپردازد. در این شعر، ویژگیهایی مانند کرم، سخاوت، دانش، و تأثیرگذاری مثبت این شخص بر دیگران مورد تمجید قرار گرفته است. همچنین، اشارههایی به مفاهیم دینی و معنوی مانند جبرئیل و میکائیل وجود دارد که بر جایگاه والای این شخص در نزد خداوند تأکید میکند.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان ادبی پیچیده و مفاهیم عمیق معنوی و اجتماعی، برای خوانندگانی با سطح درک و دانش زبانی بالاتر مناسب است. همچنین، ممکن است برخی از اشارات تاریخی یا دینی نیاز به پیشزمینهای داشته باشند که نوجوانان کمسنتر از آن برخوردار نباشند.
شمارهٔ ۲۳۱ - این قطعه در مدح ملک السّیادة و النّقابه سیّد مجدالدّین گوید
زندگانیّ مجلس عالی
باد چون مدّت زمانه طویل
مجد دین سیّد اجل که دهد
جود دست تو بحر را تخجیل
ای از آن خاندان که از شرفش
خاک رو بست شهپر جبریل
مطبخ امّتان جدّ ترا
چون حوایج کشیست میکائیل
لفظ عذب تو اهل معنی را
چشمۀ سلسبیل کرده سبیل
بحر دست تو بهر چشمارو
شاید ار برکشد هزار چو نیل
نور رای تو شمع گردونرا
صدره افکند سنگ بر قندیل
با علّو تو آسمان نازل
با سخای تو آفتاب بخیل
طرفی از خدمت تو بربستست
چرخ بر جبهه زان نهاد اکلیل
ای کرم را بنان تو تفسیر
وی هنر را بیان تو تأویل
بر ثنای توخوب میافتد
قول خادم اگر چه هست ثقیل
باد معلوم رای انور تو
که دعا گوی دولت اسمعیل
میرساند دعا و میگوید
حسب حالی مجرّد از تطویل
نیک دانی که خادم داعی
چون کند زندگی بوجه جمیل
نام نیکو و دست تنگی را
بر یسار و طعم نهد تفضیل
عزّة النّفس او رها نکند
که بود نزد کس بطمع ذلیل
نشود از برای یک من نان
زیر دست لیام چون زنبیل
لیک بر تو بحکم ارث او را
هست رسمی بحجّت و بدلیل
پدرم را، بقاء سیّد باد
رسمکی بود بر امیر جلیل
وین زمانش دبیر گردش چرخ
کرد با نام این رهی تحویل
رسم این بود منعما اکنون
این محقّر بموجب تفصیل
بوکیل کرم اشارت کن
تا که این جمله از کثیر و قلیل
برساند چنانکه ره نبرد
احتباسی بدان بهیچ سبیل
تا بدیگر منن مضاف شود
بعد تحصیل از ثواب جزیل
ماند یک قافیه که آن بر تست
هیچ دانی که چیست آن؟ تعجیل
همه اسباب کامرانی تو
باد مقرون بنفخ اسرافیل
حسبنا الله وحده و کفی
انّه خیر ناصر و کفیل
باد چون مدّت زمانه طویل
مجد دین سیّد اجل که دهد
جود دست تو بحر را تخجیل
ای از آن خاندان که از شرفش
خاک رو بست شهپر جبریل
مطبخ امّتان جدّ ترا
چون حوایج کشیست میکائیل
لفظ عذب تو اهل معنی را
چشمۀ سلسبیل کرده سبیل
بحر دست تو بهر چشمارو
شاید ار برکشد هزار چو نیل
نور رای تو شمع گردونرا
صدره افکند سنگ بر قندیل
با علّو تو آسمان نازل
با سخای تو آفتاب بخیل
طرفی از خدمت تو بربستست
چرخ بر جبهه زان نهاد اکلیل
ای کرم را بنان تو تفسیر
وی هنر را بیان تو تأویل
بر ثنای توخوب میافتد
قول خادم اگر چه هست ثقیل
باد معلوم رای انور تو
که دعا گوی دولت اسمعیل
میرساند دعا و میگوید
حسب حالی مجرّد از تطویل
نیک دانی که خادم داعی
چون کند زندگی بوجه جمیل
نام نیکو و دست تنگی را
بر یسار و طعم نهد تفضیل
عزّة النّفس او رها نکند
که بود نزد کس بطمع ذلیل
نشود از برای یک من نان
زیر دست لیام چون زنبیل
لیک بر تو بحکم ارث او را
هست رسمی بحجّت و بدلیل
پدرم را، بقاء سیّد باد
رسمکی بود بر امیر جلیل
وین زمانش دبیر گردش چرخ
کرد با نام این رهی تحویل
رسم این بود منعما اکنون
این محقّر بموجب تفصیل
بوکیل کرم اشارت کن
تا که این جمله از کثیر و قلیل
برساند چنانکه ره نبرد
احتباسی بدان بهیچ سبیل
تا بدیگر منن مضاف شود
بعد تحصیل از ثواب جزیل
ماند یک قافیه که آن بر تست
هیچ دانی که چیست آن؟ تعجیل
همه اسباب کامرانی تو
باد مقرون بنفخ اسرافیل
حسبنا الله وحده و کفی
انّه خیر ناصر و کفیل
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۰ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۲ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.