هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که از باد صبا یادگارهای معشوق را می‌شنود و آرزو می‌کند که مانند باد صبا به بالین معشوق برسد. او زیبایی‌های معشوق را توصیف می‌کند و از عشق و رنج خود می‌گوید. در نهایت، عاشق از بی‌عدالتی معشوق شکایت می‌کند اما همچنان عشق خود را حفظ می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۰۴۰

بادِ صبا بر گرفت بویِ عرق چینِ تو
نافۀ مشکِ تتار نیفۀ پرچینِ تو

کاش که من باد می تا چو صبا هر سحر
راه گذر یابمی بر سرِ بالین تو

بادِ صبا نرم‌نرم گه‌گه از آن می‌وزد
تا ننشیند غبار بر گلِ نسرین تو

غیرتِ سرو و سمن قامت و سیمای تو
رشکِ ختا و ختن نافۀ مشکینِ تو

صفحه رویم شود از قطراتِ مژه
راست مرّصع چنانک خوشۀ پروینِ تو

آفتِ عقل است و هوش غمزۀ خون ریزِ تو
راحت جان است و دل لعلِ دُر آگین تو

بس که نویسند باز تجربه را عاشقان
از ورقِ روزگار مهرِ من و کینِ تو

عاقبت از شورِ من هیچ نشد حاصلی
نیست نصیبم مگر از لبِ شیرینِ تو

خونِ نزاری مریز تا به کی آخر ستیز
گرچه انصاف و داد نیست در آیینِ تو
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.