هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین دربارهٔ جدایی و درد عشق است. شاعر از وصیت‌های همیشگی، غم‌های فراوان، و ناتوانی در فراموشی عشق سخن می‌گوید. همچنین، به مقاومت در برابر سختی‌ها و وفاداری به عشق اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر از افسانه‌های عاشقانه قدیمی مانند داستان مجنون یاد می‌کند و آن را با روایت خود نو می‌سازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، زبان شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۲

دایم وصیّت این است، از ما معاشران را
کز کف نمی توان داد، زلف سمنبران را

چیزی نمی تواند، قطع یگانگی کرد
نتوان ز هم بریدن، با تیغ دوستان را

صد کوه غم به خاطر، از سیل گریه دارم
کز دیده می زداید، آن خاک آستان را

کو صبر تا کنم طی، غمنامهٔ جدایی؟
از پیش می فرستم، اشک سبک عنان را

بی روی گل چمن را دیگر نمی توان دید
ای مرغ شاخساری، بردار آشیان را

جان می دهند و دردی، دریوزه می نمایند
هرگز زیان نباشد، سودای عاشقان را

زور کمان گردون بر کجروش نیاید
بر خاک می نشاند، چون تیر، راستان را

در بارگاه جانان، آهش قبول نبود
عاشق به سینه هر دم، تا نشکند سنان را

دوران حزین کهن ساخت شرح حدیث مجنون
افسانهٔ تو نو کرد، این کهنه داستان را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.