هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق، وفاداری، رنجهای عاشقانه و ناامیدیهای زندگی سخن میگوید. شاعر از وفاداری ذاتی خود، دردهای بیدرمان، و بیوفایی جهان شکایت دارد و به عشق و رنجهای ناشی از آن اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارند.
شمارهٔ ۲۲۳
در طینتم از بس که رگ و ریشه، وفا داشت
خاکم چه بهاران و چه دی، مهر گیا داشت
در مرگ من آن زلف چرا موی نژولید؟
یک دلشده از سلسلهٔ اهل وفا داشت
غیر از دل ما کز سر کونین گذشته ست
هر درد که دیدیم سر کوی دوا داشت
روی سخن اینجا به حریفی ست که فهمد
با هر که نگه عربده ای داشت، به ما داشت
عشق تو رسیده ست به فریاد وگر نه
این حوصله را صبر تنک ظرف، کجا داشت؟
هرگز نبود جز به هدف دیدهٔ ناوک
با ما نگهت هر ستمی داشت به جا داشت
یک بوالعجبی دیده ام و جای شگفت است
تلخابهٔ این چرخ سیه کاسه، گدا داشت
تا آمده ز ایام نخورده ست فریبی
دل تجربه ای داشت، ندانم ز کجا داشت؟
از کوی غم آواز حزینی که شنیدی
نالیدن دل بود، ندانم چه بلا داشت؟
خاکم چه بهاران و چه دی، مهر گیا داشت
در مرگ من آن زلف چرا موی نژولید؟
یک دلشده از سلسلهٔ اهل وفا داشت
غیر از دل ما کز سر کونین گذشته ست
هر درد که دیدیم سر کوی دوا داشت
روی سخن اینجا به حریفی ست که فهمد
با هر که نگه عربده ای داشت، به ما داشت
عشق تو رسیده ست به فریاد وگر نه
این حوصله را صبر تنک ظرف، کجا داشت؟
هرگز نبود جز به هدف دیدهٔ ناوک
با ما نگهت هر ستمی داشت به جا داشت
یک بوالعجبی دیده ام و جای شگفت است
تلخابهٔ این چرخ سیه کاسه، گدا داشت
تا آمده ز ایام نخورده ست فریبی
دل تجربه ای داشت، ندانم ز کجا داشت؟
از کوی غم آواز حزینی که شنیدی
نالیدن دل بود، ندانم چه بلا داشت؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.