۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۸

ساقی می عارفانه ات کو؟
جان داروی جاودانه ات کو؟

گیرم که نیم سزای احسان
بخشایش بی بهانه ات کو؟

ما را سر تاج خسروی نیست
پای خم خسروانه ات کو؟

شب را به امید صبح کردیم
صبح است، می شبانه ات کو؟

شادیم به تشنه کامی امّا
ناموس شرابخانه ات کو؟

زاهد می عشق، خام سوز است
مسواک و عصا و شانه ات کو؟

در دیرخوش آتشی بلد است
دراعه صوفیانه ات کو؟

نی را اثر عصای موسی ست
سالوسی جاودانه ات کو؟

افسانهٔ واعظان دراز است
مطرب، چنگ و چغانه ات کو؟

افسردهٔ قیل و قال عقلم
نالیدن عاشقانه ات کو؟

تا چند زبون عقل باشیم؟
ای آتش دل زبانه ات کو؟

بی برگیها بهار کرده ست
ای مرغ قفس ترانه ات کو؟

تاراجگر خزان به گل زد
خار و خس آشیانه ات کو؟

دامی از ریش کرده ای پهن
تسبیح هزار دانه ات کو؟

می بازم به هیچ خود را
ای عشق قمارخانه ات کو؟

تا چند حزین به دشت گردی
ای خانه خراب، خانه ات کو؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.