۳۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

ای صفات بیکران تو طلسم گنج ذات
گنج ذات تو گشته مخفی ز طلسمات صفات

هست عالم سر به سر نقش طلسم گنج تو
از طلسم و نقش هرگز حل نگردو مشکلات

ای صفاتت نقشبند کارگاه هردو کَون
سایه نور صفات توست نقش کاینات

ظل نقش کاینات از نور تو دارد ظهور
زانکه باشد انبساطش بر جمیع ممکنات

پرتو نور است سایه خود ندارد اختیار
زان سبب هرگز نباشد یک زمان او را ثبات

سایه ی ناچیز گوید هر زمانی نور را
ای به تو ظاهر شده ماهمچو تو ظاهر به ذات

سایه هستی مینماید لیکن او را اصل نیست
نیست را از هست اگر بشناختی یابی نجات

کی خورد خضر حیات از آب حیوان شربتی
تا تو ظلمت را تصور کرده ای آب حیات

ای دل سرگشته ی حیران بساط مغربی
بی جهت را گر همی جویی گذر کن از جهات
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.