۲۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۸

نظرت فی رمقی نظره فصا ز فداک
وصلتی بوجودی وجدت ذاتک ذاک

نظرت فیک شهود او ما شهدت سوای
نظرت فی وجود او ما وجدت سواک

اذا جلوت علینا محبته و رضاک
وجدت عینک فینا فاننا مجلاک

ترا هر آینه چون رخ تمام ننماید
یکی هر آینه باید تمام صافی و پاک

منم که آینه دارم از دو کَون تمام
توئی که کرده خود را درو تمام ادراک

مرا که جلوه گه روی جانفزای توام
بدست خویش جلا ده برار از گل و خاک

کسی که هست بوصل تو دائماً خرّم
روا مدار ز هجر تو دائماً غمناک

مرا بناز چو پرورده مکن به نیاز
که از برای نجاتم نه از برای هلاک

منم که نور توام کی ز نار اندیشم
ز نار هر که بترسد بود خس و خاشاک

ز رشمن است همه باک مغربی ور نه
همه جهان چو بود دوستش ز دوست چه باک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.