هوش مصنوعی:
متن دربارهٔ شیخ اوحدالدین عبداللّه بن ضیاءالدین مسعود، عارفی بزرگ از کازرون شیراز و از نوادگان شیخ ابوعلی دقاق است. او از بزرگان عرفان و توحید در زمان خود بود و مشرب عالی داشت. شیخ صفی الدین اردبیلی به دیدار او رسید و شیخ او را به شیخ زاهد گیلانی معرفی کرد. وی در سال 683 درگذشت و آرامگاهش در قریهٔ بلیان است. متن شامل اشعاری عرفانی از او دربارهٔ توحید، حقیقت، و عشق به خداوند است.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار است. همچنین، اشعار و مطالب ارائهشده نیاز به دانش پایهای در زمینهٔ عرفان و تصوف دارند.
بخش ۹۸ - عبداللّه بلیانی کازرونی
وهُوَ اوحدالدین عبداللّه بن ضیاءالدین مسعود. بلیان از مضافات کازرون شیراز است و شیخ از قدمایِ عرفایِ آفاق و از فرزندزادگان شیخ ابوعلی دقاق. گویند برهان العارفین شیخ صفی الدین اردبیلی به صحبت آن جناب رسیده و شیخ او را حواله به جناب شیخ زاهد گیلانی کرده. غرض، از افاخم کاملین و اعاظم عارفین و زبدهٔ موحدین و قدوهٔ مجردین زمان خود بوده، مشرب عالی داشته و در سنهٔ ۶۸۳ لوای سفر آخرت افراشته. مرقدش در قریهٔ مذکور است واین اشعار از اوست:
حقیقت جز خدا دیدن روا نیست
که بی شک هرچه بینی جز خدا نیست
نمیگویم که عالم زوشده زانک
چنین نسبت به او کردن روا نیست
نه او عالم شده نه عالم او شد
همه جز او وزو چیزی جدا نیست
٭٭٭
اللّه اللّه جز خدا موجود نیست
واقفِ این سر بجز معبود نیست
عاشقان دوست بسیارند لیک
کس چو عبداللّه بن مسعود نیست
٭٭٭
به کین ما کمربندد کسی کش بخت برگردد
چووقت مرگ مارآیدبه گردِ رهگذر گردد
٭٭٭
ما جمله وجودِ پاکِ پاکیم
نه ز آتش و باد و آب و خاکیم
رباعی
تا حق به دو چشم سر نبینم هرگز
از پای طلب میننشینم هرگز
گویند که حق به چشمِ سر نتوان دید
این ایشانند من چنینم هرگز
حقیقت جز خدا دیدن روا نیست
که بی شک هرچه بینی جز خدا نیست
نمیگویم که عالم زوشده زانک
چنین نسبت به او کردن روا نیست
نه او عالم شده نه عالم او شد
همه جز او وزو چیزی جدا نیست
٭٭٭
اللّه اللّه جز خدا موجود نیست
واقفِ این سر بجز معبود نیست
عاشقان دوست بسیارند لیک
کس چو عبداللّه بن مسعود نیست
٭٭٭
به کین ما کمربندد کسی کش بخت برگردد
چووقت مرگ مارآیدبه گردِ رهگذر گردد
٭٭٭
ما جمله وجودِ پاکِ پاکیم
نه ز آتش و باد و آب و خاکیم
رباعی
تا حق به دو چشم سر نبینم هرگز
از پای طلب میننشینم هرگز
گویند که حق به چشمِ سر نتوان دید
این ایشانند من چنینم هرگز
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹۷ - ظهیر اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
گوهر بعدی:بخش ۹۹ - عبدالخالق غجدوانی بخارایی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.