هوش مصنوعی:
شیخ بوسعید در میهنه به دلیل صوفیان، 500 دینار قرض داشت. او به همراه حسن مؤدب و صوفیان به دیدار بوالفضل فراتی رفت. بوالفضل با احترام از آنها استقبال کرد و سه روز میزبانی نمود. سپس بدون درخواست شیخ، 500 دینار برای قرض، 100 دینار برای سفر و 100 دینار دیگر به عنوان هدیه داد. شیخ برای او دعا کرد که دنیا مانع راهش نشود و دعایش مستجاب شد. بوالفضل و فرزندانش به جایگاه بزرگی در دین و دنیا رسیدند.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و عرفانی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و آموزنده است. همچنین داستان ساده و بدون محتوای نامناسب برای این گروه سنی میباشد.
حکایت شمارهٔ ۶۷
آوردهاند کی وقتی شیخ بوسعید را در میهنه از جهت صوفیان پانصد دینار زر نشابوری قرض افتاده بود. یک روز حسن مؤدب را گفت ستور زین کنند تا نزدیک بوالفضل فراتی رویم که این اوام او تواند گزارد پس شیخ با جمعی صوفیان روانه شدند، درویشی خبر پیش بوالفضل فراتی برد که شیخ باندیشۀ اوامی پیش تو میآید و در میهنه بر زفان او چه رفت. بوالفضل باستقبال بیرون آمد باعزازی هرچ تمامتر و شیخ را بجای خوش فرود آورد با تکلفهای بسیار و سه روز میزبانی نیکو بکرد و درین سه روز در خدمت شیخ از پای ننشست. روز چهارم پیش از آنکه شیخ کلمۀ بگفتی یا درین معنی اشارت کردی او پانصد دینار زر نشابوری بحسن داد و گفت این از جهت قرض شیخ و صد دینار دیگر به سخت و بدو داد و گفت این از جهت سفرۀ راه و صد دینار دیگر بداد و گفت این از جهت راه آورد. پس حسن مؤدب بیامد و این معنی با شیخ بگفت. شیخ بوالفضل را گفت چه دعات گویم؟ گفت هرچ شیخ فرماید. گفت گویم کی حقّ سبحانه و تعالی دنیات باز ستاند؟ گفت نه یا شیخ که اگر دنیا نبودی قدم مبارک شیخ اینجا نرسیدی و فراغت دل شما نبودی. شیخ گفت بار خدایا او را به دنیا باز مگذار و دنیا را زاد راه او گردان نه وبال او و بر کۀ دعای شیخ باو و فرزندان او رسید و بوالفضل از جملۀ عزیزان گشت و فرزندان او بدرجهای بزرگ رسیدند، هم در دین و هم در دنیا، و از معارف خراسان گشتند.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.