۱۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۴

بزخم تیر جفا مرهم عتاب چراست
نمک بروی نمک بر دل کباب چراست

فلک به تشنه لبان قطره را شمرده دهد
بعاشقان کرم اشک بیحساب چراست

تمام نسل بزرگان اگر نکو باشند
ز بحر زاده تنک ظرفی حباب چراست

ز ذوق فقر و فنا بیخبر چه می داند
که جغد معتکف خانه خراب چراست

تو در کنار کسی در نیامدی بخیال
کمر همیشه در آغوش پیچ و تاب چراست

شبی است عمر طبیعی چو شمع عاشق را
بقتل سوختگان پس ترا شتاب چراست

گزک ضرور نباشد سراب غفلت را
دلت بر آتش حرص اینقدر کباب چراست

کلیم مرغ دل بال و پر شکسته ما
همیشه در قفس از چنگال عقاب چراست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.