۱۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹

جلوه ی پیچ و خم از موی کمر خواهد رفت
تاب این رشته ی باریک به در خواهد رفت

دل زسودای سر زلف تو خواهد واسوخت
از سر مجمرم این دود به در خواهد رفت

یک جهان بار شکایت زجهان خواهد بست
هر که از کشور هستی به سفر خواهد رفت

خار هم در قدم رهروان در سفرست
گل سپر گر نشود تا به جگر خواهد رفت

سفر ملک فنا ای دل اگر خواهی کرد
وقت شد قافله ی شمع سحر خواهد رفت

گر چنین شعله کشد کینه ی یاران وطن
چون شرر در سفرم عمر به سر خواهد رفت

به کمال ار برسد رابطه ی راز و نیاز
دود شمع از سر پروانه به در خواهد رفت

چرخ با صاف دلان بس که بهانه طلبست
رشته گر پاره شود آب گهر خواهد رفت

گوش بر گریه ام افکن که سخن از تف دل
آب خواهد شد و از دیده ی تر خواهد رفت

گر به شمشیر دهد تاب تف خون کلیم
جوهر از تیغ برون همچو شرر خواهد رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.