هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، جستجوی معنویت، ناپایداری دنیا، و ارزش واقعی انسان میپردازد. شاعر از بیثباتی دنیا، ناشناخته بودن مقصد نهایی، و اهمیت عشق و دوستی سخن میگوید. همچنین، به جستجوی حقیقت و ارزش واقعی انسان در میان ناباوریها و نادانیهای جهان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۴
روزی طلب مکن تو چه دانی که آن کجاست
تیر از چه افکنی چو ندانی نشان کجاست
در کوی دوست باش و مفید بجا مشو
پروانه را بباغ جهان آشیان کجاست
مسند نشین بزم جهان بی تکلیفست
کاگه نشد که صدر کدام آستان کجاست
صد بار دل ز همرهی زلف تا کمر
رفت و نشان نیافت که موی میان کجاست
هر کس بحرف و صورت گرفت از تو کام خویش
ای روزگار قسمت این بیزبان کجاست
صیاد آرزو بهوای تو پیر شد
ای طایر مراد ترا آشیان کجاست
هرکس شناخت قدر مرا، قیمتم شکست
گوهرشناس بیغرضی در جهان کجاست
امشب که یار مست بود در برت، کلیم
لب بر لبش گذار و ببین آن دهان کجاست
تیر از چه افکنی چو ندانی نشان کجاست
در کوی دوست باش و مفید بجا مشو
پروانه را بباغ جهان آشیان کجاست
مسند نشین بزم جهان بی تکلیفست
کاگه نشد که صدر کدام آستان کجاست
صد بار دل ز همرهی زلف تا کمر
رفت و نشان نیافت که موی میان کجاست
هر کس بحرف و صورت گرفت از تو کام خویش
ای روزگار قسمت این بیزبان کجاست
صیاد آرزو بهوای تو پیر شد
ای طایر مراد ترا آشیان کجاست
هرکس شناخت قدر مرا، قیمتم شکست
گوهرشناس بیغرضی در جهان کجاست
امشب که یار مست بود در برت، کلیم
لب بر لبش گذار و ببین آن دهان کجاست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.