هوش مصنوعی:
این شعر از کلیم کاشانی بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ ناامیدی، عشق ناکام، تغییر احوال جهان و دردهای روحی است. شاعر از نور و روشنی در زندگی خود خبر نمیدهد و از عشق و محبت بیثمر سخن میگوید. او از گذشت زمان و تغییر شرایط جهان ابراز ناراحتی میکند و به امیدهای بربادرفته اشاره دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی، ناامیدی و دردهای عاطفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'قطرهای خون در رگ طنبور' و 'زخم در تازگی' ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۱۲۳
روشنی در خانه معمور نیست
نیست یک ویرانه کان پر نور نیست
بسکه در بزم نشاط ما گریست
قطره ای خون در رگ طنبور نیست
دل ز مهر گلرخان پرداختیم
در بپشت خاطر ما حور نیست
عمرها پروانه او بوده ایم
در چراغ آشنائی نور نیست
تا تو باشی رو بخورشید آورد؟
اینقدر هم چشم روشن کور نیست
بسکه دیگرگون شد احوال جهان
فکر می در خاطر مخمور نیست
در نظر دارم لبی را روز و شب
چون توانم گفت چشمم شور نیست
می کنم قطع امید از تیغ تو
زخم اگر در تازگی ناسور نیست
پرده بر زخمم چه می پوشی کلیم
شمع در فانوس هم مستور نیست
نیست یک ویرانه کان پر نور نیست
بسکه در بزم نشاط ما گریست
قطره ای خون در رگ طنبور نیست
دل ز مهر گلرخان پرداختیم
در بپشت خاطر ما حور نیست
عمرها پروانه او بوده ایم
در چراغ آشنائی نور نیست
تا تو باشی رو بخورشید آورد؟
اینقدر هم چشم روشن کور نیست
بسکه دیگرگون شد احوال جهان
فکر می در خاطر مخمور نیست
در نظر دارم لبی را روز و شب
چون توانم گفت چشمم شور نیست
می کنم قطع امید از تیغ تو
زخم اگر در تازگی ناسور نیست
پرده بر زخمم چه می پوشی کلیم
شمع در فانوس هم مستور نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.