۲۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۳

نه رحم کرد که خون دل خراب نخورد
غرور او ز سفال شکسته آب نخورد

بقتل گاه وفا تا شهید او نشدم
دهان تیغ بخندید و تیر آب نخورد

تن ضعیف مرا کم مبین که این رشته
بدست حادثه صد ره فتاد و تاب نخورد

بروز باده مخور می کشی زچرخ آموز
که روز تا نگذشت از شفق شراب نخورد

زچشم حیرت عاشق نهان توئی ورنه
کدام غنچه که بادیش بر نقاب نخورد

کباب حسن توام قدر خط نکو دانم
ز سایه ذوق نکرد آنکه آفتاب نخورد

زهیچ کوچه ای آن ترک لشکری نگذشت
که موج خون شهیدانش بر رکاب نخورد

کلیم لطف ازو دیده ای که می خواهی
ز شعله شکوه مکن گر غم کباب نخورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.