هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غمگین از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق سخن میگوید. شاعر از سوز عشق، بیخوابیهای ناشی از فراق، و اسارت در زلف یار مینالد. تصاویری مانند سیل خون، آتش غم، و زلف کافر به احساسات شدید و دردناک شاعر اشاره دارند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانهی پیچیده و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای بهکاررفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.
شمارهٔ ۱۱۷
روز و شب از دو چشم من گر همه سیل خون شود
نیست گمان من کزو نقش رخت برون شود
در هوس خیال تو بنده خواب گشته ام
لیک دو چشم پر غمم بیتو بخواب چون شود
میدمدم لبت دمی تا بنشاند آتشم
آتش غم خود از دمش هر نفسی فزون شود
در خم زلف کافرت هر که چو من اسیر شد
دست کش زمانه سفله نواز دون شود
باد ز چین زلف تو گر خبری بچین برد
در تن آهوان ز غم نافه مشک خون شود
سلسه ایست زلف تو کز هوس وصال او
جوهر پاک عقل را دل همه پر جنون شود
ابن یمین محب تو در سحر الست شد
گر چه که فاش در جهان سر دلش کنون شود
نیست گمان من کزو نقش رخت برون شود
در هوس خیال تو بنده خواب گشته ام
لیک دو چشم پر غمم بیتو بخواب چون شود
میدمدم لبت دمی تا بنشاند آتشم
آتش غم خود از دمش هر نفسی فزون شود
در خم زلف کافرت هر که چو من اسیر شد
دست کش زمانه سفله نواز دون شود
باد ز چین زلف تو گر خبری بچین برد
در تن آهوان ز غم نافه مشک خون شود
سلسه ایست زلف تو کز هوس وصال او
جوهر پاک عقل را دل همه پر جنون شود
ابن یمین محب تو در سحر الست شد
گر چه که فاش در جهان سر دلش کنون شود
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.