۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ٣٣٨

گفتند که صحبت بزرگان
از رنج نیاز وا رهاند

روزی دو بخدمت ایستادن
عمری بمراد دل رساند

سرمایه عمر میدهد نقد
پس وعده نسیه میستاند

اول همه زحمتست باری
تا چون بود آخرش که داند

چون نیک و بد سپهر گردان
پیوسته بیک صفت نماند

به زان نبود که مرد عاقل
چون ابن یمین اگر تواند

گرد هوس جهان فانی
از دامن دل فرو نشاند

پیوسته ز مصحف ارادت
جز آیت عافیت نخواند

تا هست بهوش می کند نوش
جامی که قضاش میچشاند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٣٣٧
گوهر بعدی:شمارهٔ ٣٣٩
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.