۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶٢٩

مدتی در پی هوی و هوس
عرصه بر و بحر پیمودم

روز ننشستم از طلب نفسی
شب زمانی ز فکر نغنودم

چون برین مدت مدید گذشت
که ز اندیشه مغز پالودم

گشت مرآت دل چنان روشن
که یکی نقش راست بنمودم

صیقلی ساخت ز جوهر عقل
پس ز زنگ هواش بزدودم

صورت خیر و شر در آن دیدم
چشم عبرت بر او چو بگشودم

شد یقین ز انقلاب احوالم
که نه من بودم آنکه من بودم

کارم از کارخانه دگرست
نه بخود کاستم نه افزودم

بر بدو نیک چون نیم قادر
پس دل از غم بهرزه فرسودم

بعد ازین اقتدا بابن یمین
کردم و داشت راستی سودم

غایت آرزو چو دست نداد
پشت پائی زدم بیاسودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶٢٨
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶٣٠
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.