هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان می‌کند. او از دشمنی‌ها و رقابت‌ها در راه عشق شکایت می‌کند، اما عشقش را فراتر از همه چیز می‌داند. شاعر همچنین از وفاداری و خدمت به معشوق سخن می‌گوید و عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند توصیف می‌کند که نمی‌توان از آن گریخت.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته در شعر نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل ۷۸

امشب به راستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست علی رغم دشمن است

باد بهشت می‌گذرد یا نسیم باغ
یا نکهت دهان تو یا بوی لادن است

هرگز نباشد از تن و جانت عزیزتر
چشمم که در سرست و روانم که در تن است

گردن نهم به خدمت و گوشت کنم به قول
تا خاطرم معلق آن گوش و گردن است

ای پادشاه سایه ز درویش وامگیر
ناچار خوشه چین بود آن جا که خرمن است

دور از تو در جهان فراخم مجال نیست
عالم به چشم تنگ دلان چشم سوزن است

عاشق گریختن نتواند که دست شوق
هر جا که می‌رود متعلق به دامن است

شیرین به در نمی‌رود از خانه بی رقیب
داند شکر که دفع مگس بادبیزن است

جور رقیب و سرزنش اهل روزگار
با من همان حکایت گاو دهلزن است

بازان شاه را حسد آید بدین شکار
کان شاهباز را دل سعدی نشیمن است

قلب رقیق چند بپوشد حدیث عشق
هرچ آن به آبگینه بپوشی مبین است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۷۷
گوهر بعدی:غزل ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.