هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه دوری از دوست سخن می‌گوید و از طبیعت و عناصر آن مانند صبح و نسیم سحر برای انتقال پیام خود به دوست استفاده می‌کند. او از این که دیگران از حال او بی‌خبرند و تنها نسیم سحر می‌تواند پیامش را برساند، اظهار ناراحتی می‌کند. همچنین، شاعر تأکید می‌کند که دشمنان نمی‌توانند از عشق و دوستی او به دوستش آگاه باشند و تنها خود اوست که عمق این احساس را درک می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند عشق، غم، و ارتباط با طبیعت برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک‌تر است.

غزل ۹۹

صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست

بر خودم گریه همی‌آید و بر خنده تو
تا تبسم چه کنی بی‌خبر از مبسم دوست

ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست

گو کم یار برای دل اغیار مگیر
دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست

تو که با جانب خصمت به ارادت نظرست
به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست

من نه آنم که عدو گفت تو خود دانی نیک
که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوست

نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی
تا غباری ننشیند به دل خرم دوست

هر کسی را غم خویشست و دل سعدی را
همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۹۸
گوهر بعدی:غزل ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.