هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر عشق و شیفتگی خود را به معشوق بیان می‌کند. او زیبایی، شیرینی گفتار و جذابیت معشوق را ستایش می‌کند و اظهار می‌دارد که هیچ کس نمی‌تواند او را ببیند و عاشق نشود. شاعر همچنین از جفاهای معشوق شکایت می‌کند اما اعلام می‌کند که به دلیل عشق شدید، توانایی مقاومت در برابر او را ندارد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و شکایت از معشوق نیاز به بلوغ ذهنی و تجربه بیشتری برای درک کامل دارد.

غزل ۱۲۵

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست

سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه
شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست

خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود
مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست

کس ندیدست تو را یک نظر اندر همه عمر
که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست

آدمی نیست مگر کالبدی بی‌جانست
آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست

ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای
صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست

جور تلخست ولیکن چه کنم گر نبرم
چون گریز از لب شیرین شکربار تو نیست

من سری دارم و در پای تو خواهم بازید
خجل از ننگ بضاعت که سزاوار تو نیست

به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر
که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

سعدیا گر نتوانی که کم خود گیری
سر خود گیر که صاحب نظری کار تو نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۲۴
گوهر بعدی:غزل ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.