هوش مصنوعی: این متن به بیان احساسات و عواطف عمیق شاعر نسبت به معشوق و محبت بی‌پایان او می‌پردازد. شاعر از عشق و وفاداری خود سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که حتی اگر این عشق او را به دوزخ ببرد، باز هم آن را می‌پذیرد. او زندگی را بدون معشوق بی‌معنا می‌داند و معتقد است که عشق و محبت، ارزشمندتر از هر چیز دیگری است. همچنین، شاعر به اهمیت دوستی و همراهی مهربان اشاره می‌کند و از زیبایی‌های طبیعت و زندگی لذت می‌برد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۱۷۰

غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد

مرا گر دوستی با او به دوزخ می‌برد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد

کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد

برون از خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را
به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد

محبت با کسی دارم کز او باخود نمی‌آیم
چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد

نه مردی گر به شمشیر از جفای دوست برگردی
دهل را کاندرون بادست ز انگشتی فغان دارد

به تشویش قیامت در که یار از یار بگریزد
محب از خاک برخیزد محبت همچنان دارد

خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد

یکی سر بر کنار یار و خواب صبح مستولی
چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد

چو سعدی عشق تنها باز و راحت بین و آسایش
به تنها ملک می‌راند که منظوری نهان دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۶۹
گوهر بعدی:غزل ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.