هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و تأثیرات آن بر روح و روانش صحبت می‌کند. شاعر از طبیعت و عناصر آن مانند گل، لاله، و سرو به عنوان نمادهایی برای توصیف زیبایی و جذابیت معشوق استفاده می‌کند. همچنین، او از درد عشق و ناامیدی‌هایی که در این راه متحمل شده است، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن را به طور کامل درک کرد.

غزل ۱۷۱

مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد

به پای سرو درافتاده‌اند لاله و گل
مگر شمایل قد نگار من دارد

نشان راه سلامت ز من مپرس که عشق
زمام خاطر بی‌اختیار من دارد

گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد

دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین هوس که سر خاکسار من دارد

به هرزه در سر او روزگار کردم و او
فراغت از من و از روزگار من دارد

مگر به درد دلی بازمانده‌ام یا رب
کدام دامن همت غبار من دارد

به زیر بار تو سعدی چو خر به گل درماند
دلت نسوزد که بیچاره بار من دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۷۰
گوهر بعدی:غزل ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.