هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از سعدی بیانگر درد و رنج عشق نافرجام و ناتوانی در فرار از عشق است. شاعر از نگاه خلق و عشق بیپاسخ شکایت میکند و از ضعف خود در برابر غم عشق میگوید. او امیدوار است که با خنده و نگاه محبتآمیز، جهان به شکرانهای تبدیل شود و زندگی دوباره به او بازگردد. شعر با توصیف قدرت نگاه و کرشمه معشوق و تأثیر آن بر شاعر پایان مییابد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.
غزل ۱۸۳
کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
که پیش تیر غمت صابری سپر گیرد
چو تلخ عیشی من بشنوی به خنده درآی
که گر به خنده درآیی جهان شکر گیرد
به خسته برگذری صحتش فرازآید
به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد
ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست
که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد
دو چشم مست تو شهری به غمزهای ببرند
کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
گر از جفای تو در کنج خانه بنشینم
خیالت از در و بامم به عنف درگیرد
مکن که روز جمالت سر آید ار سعدی
شبی به دست دعا دامن سحر گیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
که پیش تیر غمت صابری سپر گیرد
چو تلخ عیشی من بشنوی به خنده درآی
که گر به خنده درآیی جهان شکر گیرد
به خسته برگذری صحتش فرازآید
به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد
ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست
که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد
دو چشم مست تو شهری به غمزهای ببرند
کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
گر از جفای تو در کنج خانه بنشینم
خیالت از در و بامم به عنف درگیرد
مکن که روز جمالت سر آید ار سعدی
شبی به دست دعا دامن سحر گیرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۱۸۲
گوهر بعدی:غزل ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.