هوش مصنوعی: این متن شعری از سعدی است که در آن شاعر از زیبایی طبیعت و عشق به معشوق سخن می‌گوید. او از گل‌ها، مرغان چمن، و عشق خود به معشوق یاد می‌کند و احساسات خود را با تصاویر زیبا و شاعرانه بیان می‌کند. در پایان، شاعر از روزی یاد می‌کند که زیبایی معشوق آشکار شد و آرزویش برآورده شد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل ۲۱۴

سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله به یک بار برآمد

مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان
زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد

آب از گل رخساره او عکس پذیرفت
و آتش به سر غنچه گلنار برآمد

سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه خمار برآمد

زاهد چو کرامات بت عارض او دید
از چله میان بسته به زنار برآمد

بر خاک چو من بی‌دل و دیوانه نشاندش
اندر نظر هر که پری وار برآمد

من مفلس از آن روز شدم کز حرم غیب
دیبای جمال تو به بازار برآمد

کام دلم آن بود که جان بر تو فشانم
آن کام میسر شد و این کار برآمد

سعدی چمن آن روز به تاراج خزان داد
کز باغ دلش بوی گل یار برآمد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۱۳
گوهر بعدی:غزل ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.