هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که درد عشق او را به ناله وامی‌دارد. او از بی‌چارگی خود در برابر غم عشق و ناتوانی در یافتن لذت بدون معشوق می‌گوید و از این که غم عشق در دلش جای گرفته است، سخن می‌راند. در پایان، شاعر از بی‌چارگی خود در برابر غم عشق و ناتوانی در یافتن چاره می‌نالد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل ۲۲۰

دلم خیال تو را رهنمای می‌داند
جز این طریق ندانم خدای می‌داند

ز درد روبه عشقت چو شیر می‌نالم
اگر چه همچو سگم هرزه لای می‌داند

ز فرقت تو نمی‌دانم ایچ لذت عمر
به چشم‌های کش دلربای می‌داند

بسی بگشت و غمت در دلم مقام گرفت
کجا رود که هم آن جای جای می‌داند

به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
که چاره در غم تو های های می‌داند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.