هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف قدرت و اهمیت دو عنصر آتش و آب می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های مختلف، برتری این دو عنصر را نسبت به سایر عناصر طبیعت (هوا و خاک) نشان می‌دهد و تأثیر آن‌ها را در جهان و زندگی انسان شرح می‌دهد. همچنین، در بخش‌هایی از شعر، به ستایش یک شخصیت بزرگوار و بخشنده پرداخته شده است که قدرت او بر آتش و آب مسلط است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰ - در مدح بونصر پارسی

قبول یافت ز هر هفت اختر آتش و آب
وجیه گشت بهر هفت کشور آتش و آب

ازین چهار مصدر که آخشیجانند
قویترند همین دو مصدر آتش و آب

هوا که بیند خشگ و زمین که بیند تر
چو باز گیرد از ایشان مقدر آتش و آب

همان کند که شهاب و همان کند که ذنب
بدیو دوزخ و خورشید خاور آتش و آب

چرا نزاید تف و چرا نکاردنم
اگر مونث هست و مذکر آتش و آب

بزرگ شاخ و قوی بیخ در شود بطفیل
بطبع طفلان با شیر مادر آتش و آب

شگفت و معجب و مغرور کار دارانند
بحول و قوت خویش این دو گوهر آتش و آب

چو حول و قوت بونصر پارسی بینند
بطوع گویند الله اکبر آتش و آب

بزرگ مرتبه صدری که بی جوار درش
ظفر نیابد بر هیچ معبر آتش و آب

مجیر جانب آزاده منعمی که نگشت
بجاه و نعمت با او برابر آتش و آب

اگر نه توشه جود و سخاوتش یابد
چگونه راجع گردد به گوهر آتش و آب

وگرنه دامن اقبال و دولتش گیرد
چگونه ضخم شود یا شناور آتش و آب

بچرخ همت او بر کفایتش بنمود
بشکل و هیات برج دو پیکر آتش و آب

بعمر خویش مقطع نوشت نتواند
چنین دو پیکر و هم زین دو پیکر آتش و آب

بزرگوارا «خدایگانا» بخشنده جهان دارا
مقدمی تو به اصل و مؤخر آتش آب

توئی که حکم ترا رام گشت دیو و پری
توئی که امر تراشد مسخر آتش و آب

ز عزم و حزم تو نقشی دو بسته صرصر و کوه
ز باس و رفق تو جز وی دو ابتر آتش و آب

بجنب قدر تو پیوسته قدر نور کهن
بچشم عقل نیاید معبر آتش و آب

برند روز ملاقات اگر خلاف کنند
ز آب و آتش تیغ تو کیفر آتش و آب

تنور طوفان خوانم نیام تیغ ترا
کزو برآرد چون اژدها سر آتش و آب

از اضطراب و هزیمت دمی نیاساید
نهیب یافته در کوه و کر در آتش و آب

وز آزمایش کمتر نمونه دیدند
ز حبس و بند تو کانون و فرغر آتش و آب

به عرق پاک خلیلی به عرض سهم کلیم
از آن رکاب تو سهم افکند بر آتش و آب

پل سلامت و امن است پشت مرکب تو
برو چه باک تر اگر شوی در آتش و آب

همیشه تا که ز خصمی به فعل بد نازد
به داوری نشود سوی داور آتش و آب

بقات خواهم چندان که دارد آهن و سنگ
نهفته در دل کاواک و در بر آتش و آب

به جشنهای چنین و بعیدهای چنان
کشیده طبع تو از جام و ساغر آتش و آب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹ - در مدح طاهر علی مشکان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱ - (در مدح عمیدالدولة عمدة الکتاب)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.