هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان احساسات عاشقانه و دردهای عشق می‌پردازد. شاعر از عشق و وصال سخن می‌گوید و از رنج‌هایی که عشاق در راه عشق متحمل می‌شوند. همچنین، به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل عاشق اشاره می‌کند و از دام غم و رهایی از آن سخن می‌گویند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۲۳۰

شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
در دل اندیشه و در دیده خیالش دارند

که در آفاق چنین روی دگر نتوان دید
یا مگر آینه در پیش جمالش دارند

عجب از دام غمش گر بجهد مرغ دلی
این همه میل که با دانه خالش دارند

نازنینی که سر اندر قدمش باید باخت
نه حریفی که توقع به وصالش دارند

غالب آنست که مرغی چو به دامی افتاد
تا به جایی نرود بی پر و بالش دارند

عشق لیلی نه به اندازه هر مجنونیست
مگر آنان که سر ناز و دلالش دارند

دوستی با تو حرامست که چشمان کشت
خون عشاق بریزند و حلالش دارند

خرما دور وصالی و خوشا درد دلی
که به معشوق توان گفت و مجالش دارند

حال سعدی تو ندانی که تو را دردی نیست
دردمندان خبر از صورت حالش دارند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۲۹
گوهر بعدی:غزل ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.