هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و وفاداری خود سخن می‌گوید و از بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند. او از رقبای عشقی و جفاهای آنان می‌گوید و آرزو می‌کند که نزد معشوق باشد، اما تقدیرش این اجازه را نمی‌دهد. شاعر همچنین به تفاوت بین خود و دیگران اشاره می‌کند و وفاداری خود را برجسته می‌سازد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رقابت عشقی و تقدیر ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل ۲۴۹

این جا شکری هست که چندین مگسانند
یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند

بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی
کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند

ای قافله سالار چنین گرم چه رانی
آهسته که در کوه و کمر بازپسانند

صد مشعله افروخته گردد به چراغی
این نور تو داری و دگر مقتبسانند

من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت
و اینان همه قلبند که پیش تو لسانند

آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدیدست که صادق نفسانند

و آنان که به دیدار چنان میل ندارند
سوگند توان خورد که بی عقل و خسانند

دانی چه جفا می‌رود از دست رقیبت
حیفست که طوطی و زغن هم قفسانند

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌گویمت از دور دعا گر برسانند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۴۸
گوهر بعدی:غزل ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.