هوش مصنوعی: شاعر در این متن از زیبایی‌های طبیعت و عشق به یار سخن می‌گوید. او از شکوه بهار، زیبایی‌های شیراز، وصف یار دلنشین و تأثیر آن بر خود و جهان اطرافش صحبت می‌کند. شاعر با توصیفاتی زیبا و شاعرانه، احساسات خود را نسبت به طبیعت و معشوق بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۲۵۶

نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود
با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود

خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم
وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود

پارس در سایه اقبال اتابک ایمن
لیکن از ناله مرغان چمن غوغا بود

شکرین پسته دهانی به تفرج بگذشت
که چه گویم نتوان گفت که چون زیبا بود

یعلم الله که شقایق نه بدان لطف و سمن
نه بدان بوی و صنوبر نه بدان بالا بود

فتنه سامریش در نظر شورانگیز
نفس عیسویش در لب شکرخا بود

من در اندیشه که بت یا مه نو یا ملکست
یار بت پیکر مه روی ملک سیما بود

دل سعدی و جهانی به دمی غارت کرد
همچو نوروز که بر خوان ملک یغما بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۵۵
گوهر بعدی:غزل ۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.