هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و مستی ناشی از دیدار معشوق سخن میگوید. او چنان غرق در عشق و زیبایی معشوق است که دنیا و دین را فراموش کرده است. شاعر از لذتهای مادی مانند شراب میگذرد، زیرا معشوق او را به وجد آورده است. او از زیبایی و لطف معشوق به حدی شگفتزده است که نمیتواند تشخیص دهد آیا معشوقش از جنس نقره و یاسمن است یا از جنس طلا و ابریشم. شاعر در پایان از این که راز عشقش فاش شده اظهار نگرانی میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربههای زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل ۲۵۸
مرا راحت از زندگی دوش بود
که آن ماهرویم در آغوش بود
چنان مست دیدار و حیران عشق
که دنیا و دینم فراموش بود
نگویم می لعل شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود
ندانستم از غایت لطف و حسن
که سیم و سمن یا بر و دوش بود
به دیدار و گفتار جان پرورش
سراپای من دیده و گوش بود
نمیدانم این شب که چون روز شد
کسی بازداند که باهوش بود
مؤذن غلط کرد بانگ نماز
مگر همچو من مست و مدهوش بود
بگفتیم و دشمن بدانست و دوست
نماند آن تحمل که سرپوش بود
به خوابش مگر دیدهای سعدیا
زبان درکش امروز کان دوش بود
مبادا که گنجی ببیند فقیر
که نتواند از حرص خاموش بود
که آن ماهرویم در آغوش بود
چنان مست دیدار و حیران عشق
که دنیا و دینم فراموش بود
نگویم می لعل شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود
ندانستم از غایت لطف و حسن
که سیم و سمن یا بر و دوش بود
به دیدار و گفتار جان پرورش
سراپای من دیده و گوش بود
نمیدانم این شب که چون روز شد
کسی بازداند که باهوش بود
مؤذن غلط کرد بانگ نماز
مگر همچو من مست و مدهوش بود
بگفتیم و دشمن بدانست و دوست
نماند آن تحمل که سرپوش بود
به خوابش مگر دیدهای سعدیا
زبان درکش امروز کان دوش بود
مبادا که گنجی ببیند فقیر
که نتواند از حرص خاموش بود
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۲۵۷
گوهر بعدی:غزل ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.