هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق و دردناک شاعر از فراق و عشق نافرجام است. شاعر از سنگدلی معشوق و بی‌وفایی او شکایت می‌کند، اما همچنان به او عشق می‌ورزد و دعا می‌کند. او از رنج‌های عشق و فداکاری‌های خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند رحمت الهی، فتنه‌های دنیا و گذر عمر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج‌های عشق و فراق ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل ۲۷۹

فراق را دلی از سنگ سخت تر باید
مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
بیا و گر همه دشنام می‌دهی شاید

اگر چه هر چه جهانت به دل خریدارند
منت به جان بخرم تا کسی نیفزاید

بکش چنان که توانی که بنده را نرسد
خلاف آن چه خداوندگار فرماید

نه زنده را به تو میلست و مهربانی و بس
که مرده را به نسیمت روان بیاساید

مپرس کشته شمشیر عشق را چونی
چنان که هر که ببیند بر او ببخشاید

پدر که چون تو جگرگوشه از خدا می‌خواست
خبر نداشت که دیگر چه فتنه می‌زاید

توانگرا در رحمت به روی درویشان
مبند و گر تو ببندی خدای بگشاید

به خون سعدی اگر تشنه‌ای حلالت باد
تو دیر زی که مرا عمر خود نمی‌پاید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۷۸
گوهر بعدی:غزل ۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.