هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از تلخی‌ها و ملامت‌هایی که در راه عشق متحمل شده، یاد می‌کند و از معشوق خود می‌خواهد که به او بازگردد. شاعر همچنین از طبیعت و عناصر آن مانند باد و گل برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند. در نهایت، او به این نکته اشاره می‌کند که عشق واقعی نیاز به صبر و تحمل دارد و نباید از دل به زبان آورده شود.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عشق و رنج‌های ناشی از آن است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل ۲۸۷

نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید

مرا تو جان شیرینی به تلخی رفته از اعضا
الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید

ملامت‌ها که بر من رفت و سختی‌ها که پیش آمد
گر از هر نوبتی فصلی بگویم داستان آید

چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را
حدیث آن گه کند بلبل که گل با بوستان آید

چه سود آب فرات آن گه که جان تشنه بیرون شد
چو مجنون بر کنار افتاد لیلی با میان آید

من ای گل دوست می‌دارم تو را کز بوی مشکینت
چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید

نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری
کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید

گناه توست اگر وقتی بنالد ناشکیبایی
ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید

خطا گفتم به نادانی که جوری می‌کند عذرا
نمی‌باید که وامق را شکایت بر زبان آید

قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی
دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید

زمین باغ و بستان را به عشق باد نوروزی
بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید

گرت خونابه گردد دل ز دست دوستان سعدی
نه شرط دوستی باشد که از دل بر دهان آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۸۶
گوهر بعدی:غزل ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.