هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از احساسات عمیق و عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از زیبایی و جذابیت معشوق خود صحبت می‌کند و این که دیدن او باعث شادی و نشاطش می‌شود. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند عشق، زیبایی، و احساسات انسانی اشاره می‌کند و از تأثیرات عمیق این احساسات بر روح و روان خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل ۲۸۸

که برگذشت که بوی عبیر می‌آید
که می‌رود که چنین دلپذیر می‌آید

نشان یوسف گم کرده می‌دهد یعقوب
مگر ز مصر به کنعان بشیر می‌آید

ز دست رفتم و بی دیدگان نمی‌دانند
که زخم‌های نظر بر بصیر می‌آید

همی‌خرامد و عقلم به طبع می‌گوید
نظر بدوز که آن بی‌نظیر می‌آید

جمال کعبه چنان می‌دواندم به نشاط
که خارهای مغیلان حریر می‌آید

نه آن چنان به تو مشغولم ای بهشتی رو
که یاد خویشتنم در ضمیر می‌آید

ز دیدنت نتوانم که دیده دربندم
و گر مقابله بینم که تیر می‌آید

هزار جامه معنی که من براندازم
به قامتی که تو داری قصیر می‌آید

به کشتن آمده بود آن که مدعی پنداشت
که رحمتی مگرش بر اسیر می‌آید

رسید ناله سعدی به هر که در آفاق
هم آتشی زده‌ای تا نفیر می‌آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۸۷
گوهر بعدی:غزل ۲۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.