۴۶۷ بار خوانده شده

غزل ۲۹۱

آنک از جنت فردوس یکی می‌آید
اختری می‌گذرد یا ملکی می‌آید

هر شکرپاره که در می‌رسد از عالم غیب
بر دل ریش عزیزان نمکی می‌آید

تا مگر یافته گردد نفسی خدمت او
نفسی می‌رود از عمر و یکی می‌آید

سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود
هم بگیرد که دمادم یزکی می‌آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۹۰
گوهر بعدی:غزل ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.